تعداد صفحات:47
نوع فایل:word
فهرست مطالب:
مقدمه
ابعاد تصمیمات استراتژیک
ماهیت و ارزش مدیریت استراتژیک
رسمیت در مدیریت استراتژیک
انواع ساختارهای مدیریت استراتژیک
ویژگی های تصمیمات مدیریت استراتژیک
رسمیت در مدیریت استراتژیک
استراتژی سازان
جریان تعامل و تکرار فرآیند استراتژیک
منافع مالی
مزایای مدیریت استراتژیک
خطرهای مدیریت استراتژیک
استراتژی
تعریف و محتوای استراتژی موسسه
اهمیت استراتژی و فوائد آن برای موسسه
محتوا و تاریخچه مدیریت استراتژیک
تعریف و هدف مدیریت استراتژیک
ویژگیهای مدیریت استراتژیک
استراتژی تغییر
وجود متولی تغییر
تعیین زمینههای تغییر
تعیین نوع تغییر
شناسایی افراد متاثر از تغییر
ارزیابی تغییرات ایجاد شده
استراتژیهای جهانی و چند ملیتی internatianal
تصمیمگیری استراتژیک در مورد جهانی شدن
تعریف مدیریت استراتژیک
مراحل مدیریت استراتژیک
الگوی جامع مدیریت استراتژیک
مزایای مدیریت استراتژیک
منافع مالی
منافع غیرمالی
تطبیق دادن ساختار با استراتژی
رابطه بین ساختار و استراتژی از نظر چاندلر
ساختار وظیفهای
ساختار بخشی
ساختار مبتنی بر واحد تجاری استراتژیک
منابع
مقدمه:
جاذبه هر رویکرد مدیریتی، انتظار رهنمون شدن به سود بیشتر برای موسسه است.
این، به ویژه درباره نظام مدیریت استراتژی با تاثیر عمدهای که بر تدوین و
اجرای برنامهها دارد، صادق است.
مجموعهای از مطالعات انجام شده درباره سازمانهای کسب و کار، تاثیر
فرآیندهای مدیریت استراتژیک را بر نتیجه نهایی اندازهگیری کردهاند. یکی
از نخستین مطالعات عمده توسط آنسوف و همکاران در سال 1970 اجرا گردید.
در بررسی 93 موسسه تولیدی آمریکایی، پژوهشگران دریافتند که برنامه ریزان
رسمی که از رویکرد مدیریت استراتژیک استفاده میکردهاند، بر حسب معیارهای
مالی که فروش، دارایی ها، قیمت فروش، درآمد هر سهم و رشد درآمد را اندازه
میگرفت، نسبت به موسسات بدون برنامهریزی، موفقیت بیشتری کسب نموده بودند.
برنامهریزان همچنین در پیشبینی نتیجه فعالیتهای عمده استراتژیک دقت
بیشتری داشتند.
دومین پژوهش پیشاهنگ توسط تیون و هاوس در سال 1970 چاپ شد که 36 موسسه در
شش صنعت مختلف را مطالعه کرده بودند. آن ها دریافتند که برنامهریزان رسمی
در صنایع نفت، غذایی، دارویی، فولاد، شیمیایی و ماشینآلات به طور قابل
ملاحظهای از موسسات بدون برنامه در همان صنایع پیشی گرفته بودند. به
علاوه، برنامهریزان، عملکرد خودشان را به میزان متنابهی بعد از پیادهکردن
فرآیند رسمی در مقایسه با عملکرد مالی در سال های بدون برنامهریزی، بالا
برده بودند.
بعداً ( 1972) هارولد از تکرار بخشی از پژوهش تیون و هاوس درباره شرکت های
دارویی و شیمیایی گزارش داد. یافتههای او مطالعه پیشین را تایید کرد و در
واقع نشان داد که تفاوت میان عملکرد مالی موسسات با برنامهریزی موسسات
بدون برنامهریزی در طول زمان افزایش یافته بود.
در 1974 فولمر و رو، مطالعهای از تجربه مدیریت استراتژیک 386 شرکت طی 2
سال منتشر کردند. نویسندگان دریافتند که موسسات تولیدکننده کالاهای بادوام،
با مدیریت استراتژیک از موسسات بدون مدیریت استراتژیک از موسسات بدون
مدیریت استراتژیک موفقتر بودند. مطالعه شرکت های تولید کننده کالاهای
مصرفی و خدمات را شامل نمیشد. احتمالاً به این دلیل که پژوهشگران، فکر
میکردند که مدیریتی استراتژیک در این موسسات پدیده جدیدی است و نتیجه آن
کاملاً روشن نشده است.
در 1974 شوفلر و همکاران نتیجه مطالعهای طراحی شده برای اندازهگیری تاثیر
مطالعات بازار بر سود را منتشر ساختند. این پروژ اثرات برنامهریزی
استراتژیک را بازده سرمایه در بر میگرفت. پژوهش به این نتیجه میرسد که
بازده سرمایه بیش از این که تحت تاثیر سهم بازار، تراکم سرمایه و تنوع
فعالیت بود. پروژه کامل که 37 متغیر عملکرد را شامل میشد، نشان داد که تا
80 درصد پیشرفت ممکن در سودآوری موسسه از طریق تغییر در جهت استراتژیک شرکت
حاصل شده بود.
مطالعه دیگری درباره تاثیر گسترده توسط کارگر و مالک در 1975 گزارش شد.
پژوهش ایشان که 90 شرکت آمریکایی را در پنج صنعت در برمیگرفت، نشان داد که
عملکرد شرکت هایی که از برنامهریزی استراتژیک بلند مدت استفاده میکردند
برحسب معیارهای معمول مالی به میزان قابل توجهی بهتر از شرکت هایی بود که
برنامهریزی رسمی داشتند.
سرانجام در حالی که بیشتر مطالعات، مدیریت استراتژیک را در شرکت های بزرگ
آزمون کردند، گزارشی در سال 1982 نشان داد که برنامهریزی استراتژیک تاثیر
مطلوبی عملکرد کسب و کارهای کوچک داشته است. رابینسون پس از مطالعه 101
موسسه چک خرده فروشی خدماتی و تولیدی ظرف مدت 3 سال، دریافت شرکت هایی که
از برنامهریزی استراتژیک استفاده میکردند، بهبود قابل توجهی از نظر فروش،
سودآوری بهرهوری نسبت به موسساتی که فعالیت سیستماتیک برنامهریزی نداشتند
به دست آورده بودند. الگوی کلی نتیجههای حاصل از هفت مطالعه،ارزش مدیریت
استراتژیک را بر اساس معیارهای مختلف مالی به روشنی نشان میدهد. بر پایه
شواهدی که در دست است، سازمانهایی که رویکرد مدیریت استراتژیک را به کار
میبرند، به طور منطقی و جدی انتظار دارند که سیستم جدید، عملکرد مالی آن ها
را بهبود بخشد.