تعداد صفحات:20
نوع فایل:word
فهرست مطالب:
رابطه سنت های الهی با اعمال انسان
ویژگیهای مشترک سنتهای الهی در جامعه و تاریخ
عدم تنافی سنت ها با اصلِ علیت
عدم تنافی سنت ها با اراده انسان
عام و جهانی بودن سنت ها
استمرار
حتمى بودن سنن الهى
تبدیل ناپذیرى
تحویل ناپذیرى
علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهى در قرآن
جهل
تغییر سمت و سوى منابع
ضعف و ناتوانى
دنیوى بودن سنت ها
سرنوشت مشترک
زمان معین
الهى بودن سنت ها
تاثیر و تاثر سنن الهى بر یکدیگر
مرجع
انسان ها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع می
کنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده می شود آداب و رسوم خاص هر قوم
و ملّت، سنّت ویژه آن هاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح
گستردهای، به وسیله کشورها و سازمان های جهانی وضع می شود، نوعی سنن و
آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور
داخلی کشورها و… ولی این سنن با سنت های الهی از دو نظر فرق دارند:
1) در کلیت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آن ها؛
2) در غایت و هدف
سنت های الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونه ای
که آیه شریفه «و لن تجد لسنهِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را
دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنت هایی که به دست
انسان ایجاد می شوند، ثبات و دوام کمتری به چشم می خورد و همواره در حال
دگرگونی و تغییراند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بی ثباتی در قوانین بشری
را می توان چنین برشمرد:
1) جهالت: ناآگاهی و جهل انسان ها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و
معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسان ها توانایی ایجاد
قوانین دقیق، بی عیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتب های بشری از
تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه
قرار داده اند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی
ناتوانند. از این رو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و
اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی می کند و مهم تر از همه، وظایفی که
نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در
برخی از مکاتب، به بعضی از بخش های یاد شده توجه شده است، اما حتی از
ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آن ها ناتوان است. به همین دلیل، با
گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این
طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم می زنند، در
ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و… پاسخگوی همه
جنبه های مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست
به تغییر آن مقررات و قوانین می زنند. نمونه آشکار این قوانین را می توان
در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جستجو کرد. در این مکتب، انسان از
زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه
دنیوی بررسی شده و از ضروری ترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.